این مقاله، داستان «روز اسبریزی» را از منظر نقد بوم-زنمداری مبتنی بر روایتشناسی تحلیل میکند. مسأله اصلی، چگونگی بازنمایی سرکوب زنان و طبیعت در ساختار مردسالارانه از طریق روایتپردازی نجدی است. پرسشهای اصلی تحقیق عبارتند از: چگونه نجدی با استفاده از تکنیکهای روایتشناسی همبستگی میان زنان و طبیعت را به تصویر میکشد؟ چگونه این روشها، به بررسی ساختار قدرت در جامعه فئودالی و قبیلهای کمک میکنند؟ اهداف این مطالعه شامل بررسی نحوه استفاده نجدی از تکنیکهای روایتشناسی برای برجستهسازی سرکوب همزمان زنان و طبیعت و تحلیل ژرف روابط قدرت مردسالارانه در جامعه سنتی است. اهمیت موضوع در این است که داستان نجدی میتواند به عنوان نمونهای از ادبیات زن-بوممداری ایرانی شناخته شود که به تفکر و آگاهیبخشی در مورد مسائل زنان و محیطزیست در بافتار فرهنگی ایران کمک میکند. روش تحقیق شامل تحلیل کیفی متن داستان با استفاده از رویکرد زن-بوممداری و روایتشناسی است. اینکه چگونه همبستگی زنان با طبیعت از رهگذر صدای اسب و آسیه بازنمایی میشود و چگونه نجدی از زبان شاعرانه و تصاویر نمادین برای نشان دادن ارتباط عاطفی و هویتی بین اسب و آسیه بهره میگیرد. نتایج نشان میدهد نجدی با دادن صدای اولشخص به اسب و نمایش داستان از دیدگاه آن، ساختار مردسالارانه روستا را به چالش میکشد. فرار اسب و آسیه و سپس به دام افتادن و تحریف هویت اسب، نماد سرکوب ناپایدار و اجتنابناپذیر زنان در جامعه مردسالارانه است. این مطالعه نشان میدهد روابط قدرت در این بافتارها عمیقاً ریشهدار بوده و تلاش برای فرار از آنها معمولاً ناکام میماند.