قرن نوزدهم میلادی زمان نضجگیری اندیشهها و اقدامات متجدّدانه در جامعهی ایران عصر قاجار می باشد،به طوری که ضرورت انجام اصلاحات تجدّدخواهانه در نزد نخبگان جامعه به ضرورتی اجتناب ناپذیرتبدیل شده بود.این در شرایطی بودکه اوضاع نامطلوب سیاسی،اجتماعی،اقتصادی جامعهی ایران حکومت قاجار،درعهدناصرالدین شاه رابابحران مشروعیت وعدم مقبولیت مردمی مواجه ساخته بود.در چنین شرایطی،ناصرالدین شاه، ناگزیر از انجام اصلاحات واقداماتی متجدّدانه میگردد تا شایدبه واسطهی آن اقدامات، بخشی از مشروعیت از دست رفته حکومتش را بازیابد.ازاین منظر چگونگی رویکرد این شاه قاجار باپدیده تجدّدارزش پژوهشی مییابد.دراین تحقیق برآنیم به بررسی وتحلیل رویکردناصرالدینشاه نسبت به پدیدهی تجدّد،باتوجه به متن سه سفرنامهاش که حاصل تعامل مستقیم او بافضای سیاسی،اجتماعی،اقتصادی وفرهنگی غرب میباشدبپردازیم.تاشاید از این رهگذر به درکی جامع تر از نحوه تعامل این شاه نسبت به پدیده تجدّددست یابیم