سازمان همکاری اسلامی، که به عنوان تنها نهاد بینالمللی دولتی با محوریت دین در جهان امروز شناخته میشود، اهداف بلندپایهای را پیگیری میکند. این اهداف شامل گسترش همکاریهای گسترده میان کشورهای عضو در حوزههای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است. انگیزههای تشکیل این سازمان به ناکامیهای کشورهای عربی در آزادی فلسطین، جنگ ویرانگر ژوئن 1967، و آتشسوزی عمدی در مسجدالاقصی بازمیگردد. همچنین، نیاز کشورهای اسلامی به یک تشکل منطقهای که بتواند در حوزههای گوناگون همگرایی ایجاد کند، مزید بر علت بوده است. ایران و عربستان سعودی، به عنوان دو بازیگران کلیدی این سازمان، روابط پیچیده و پرتلاطمی را پیش و پس از انقلاب تجربه کردهاند. در دوران پیش از انقلاب، نقش ایالات متحده پررنگ بود و بعد از انقلاب، به دلیل نقش و سیاستهای نخبههای حاکم، دو کشور علیرغم وجود عوامل واگرای داخلی، منطقهای و بینالمللی سعی در تقویت دوستی داشتند. با این وجود، عوامل متعددی در سطوح گوناگون باعث شده است تا بعد از انقلاب، روابط بین دو کشور به حالت غیر دوستانه تغییر یابد، و شاهد تعارضات و واگراییها باشیم. این عوامل بر جایگاه ایران و عربستان در سازمان همکاری اسلامی تاثیرگذار بوده و موجب شده است تا از زمان تأسیس این سازمان تاکنون، تحولات سیاسی در جهان اسلام با چالشهای جدی همراه شود. به ویژه تنشهای شدید میان قطبهای قدرت داخل این سازمان یعنی ایران و عربستان، شرایطی پیچیده را ایجاد کرده که روند همگرایی سیاسی و امنیتی میان کشورهای عضو شدیداً مختل شده است و سازمان عملاً رویکردی به سوی واگرایی را اتخاذ کرده است. در چنین شرایطی پرسش اصلی این است که با توجه به عملکرد سازمان همکاری اسلامی و ساختار تشکیلات آن، و نیز وضعیت ایران و عربستان به عنوان کشورهای عضو، کدام عوامل به واگرایی در روابط اعضای اصلی سازمان دامن زدهاند؟ روش تحقیق مورد استفاده در این پژوهش توصیفی-تحلیلی بوده و نتایج نشاندهنده آن است که مجموعهای از عوامل گوناگون شامل تفاوت در ساختارهای سیاسی و اقتصادی، اولویتهای امنیتی متنوع، درجه استقلال یا اتکای به قدرتهای فرامنطقهای، اختلاف در نظام ارزشی و ضعف سازمان از دیدگاه تشکیلاتی و برنامهریزی سبب ایجاد زمینه واگرایی در سازمان همکاری اسلامی شده است.