چکیده محمد اقبال لاهوری، شاعر و متفکر قرن بیستم، از جمله چهرههایی است که در فضای فکری و اجتماعی جهان اسلام مورد توجه قرار گرفته است. او با بهرهگیری از منابع فکری متنوع، از آموزههای اسلامی و فلسفه ایرانی گرفته تا مفاهیم مدرن غربی، در صدد بازاندیشی هویت اسلامی در مواجهه با تحولات سیاسی و فکری دوران خود بود. اندیشههای او در میان برخی از مسلمانان شبهقاره هند تأثیراتی بهجا گذاشت، اما این تأثیرات در بستر شرایط اجتماعی، سیاسی و فکری آن دوران قابل تفسیر و ارزیابی است. سؤال اصلی این پژوهش از این قرار است که ویژگیهای شخصیتی و فکری محمد اقبال لاهوری چه بوده که موجب تأثیر بر تحولات فکری، اجتماعی و سیاسی مسلمانان شبه قاره شده است؟ از همین رو در این پژوهش، تلاش شده تا این خصوصیات اقبال و مؤلفههای اصلی شخصیت او بررسی گردد تا چگونگی میزان نفوذ او در جوامع اسلامی مشخص شود. این نوشتار با رویکردی تحلیلی-توصیفی به بررسی شخصیت و اندیشههای اقبال پرداخته و میکوشد برخی از مؤلفههای فکری و شخصیتی او را در بستر زمانهاش واکاوی کند. مفاهیمی همچون نقد شرایط معاصر، گرایش به اصلاحگری، و تلاش برای ترکیب سنت و مدرنیته از جمله عناصر مورد بررسیاند. نظریه «خودی» نیز در این چارچوب تحلیل شده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که شخصیت و افکار اقبال، در تعامل با شرایط تاریخی و اجتماعی دورانش، در برخی گفتمانهای فکری و هویتی مسلمانان اثرگذار بوده است. این اثرگذاری نهتنها به محتوا و مضامین فکری او، بلکه به ویژگیهای ارتباطی و شخصی او نیز مربوط میشود. با این حال، میزان و ابعاد این اثرگذاری، بسته به بافت اجتماعی و فکری مخاطبان، متغیر و در مواردی محل بحث و بازنگری است.