روند روزافزون کاربرد هوش مصنوعی در ابعاد مختلف زندگی ایجاب میکند که پیامدهای آن بر جامعۀ سیاسی، از نظر علمی بررسی شود. هدف مقالۀ حاضر، عمل به این ضرورت پژوهشی است و در این چارچوب به این پرسش محوری پاسخ میدهد: فناوری هوش مصنوعی، چگونه و از چه جنبههایی بر عملکرد دموکراسی تأثیر میگذارد؟ برای پیشبرد هدف مقاله، بخش اصلی آن به تبیین چالشهای دموکراسی در عصر دیجیتال متمرکز است. مدل مفهومی پژوهش متشکل از چهار بعد است که در هر کدام از آنها، چالشهای استقرار هوش مصنوعی بر دموکراسی شناسایی و تحلیل شده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که هوش مصنوعی هرچند در بردارندۀ ظرفیتهایی برای بهبود عملکرد دموکراسی است، چالشها و تهدیدهایی درون خود دارد که میتواند به مسخ دموکراسی منتهی شود. مهمترین چالشهای هوش مصنوعی برای دموکراسی عبارتند از: قابلیت دستکاری افکار عمومی، مخدوش شدن محیط اطلاعاتی در حوزۀ عمومی، شکاف دیجیتال وگسترش نابرابری و تبعیض و بالاخره خطر خودکامگی و توتالیتاریسم. هر کدام از این چالشها در یک رابطۀ سیستماتیک همدیگر را بازتولید میکنند. اما در این میان، ابرچالش دموکراسی، خطر توتالیتاریسم است که نتیجۀ کارکرد سه چالش دیگر ارزیابی میشود. چارچوب نظری پژوهش، مجموعهای از نظریه های جدید مکتب انتقادی است که به بررسی آثار و پیامدهای سلطهآمیز فناوری در جامعۀ معاصر پرداخته اند. رویکرد پژوهش، تبیینی یا علت کاو است. روش تجزیه و تحلیل اطلاعات کیفی و روش جمع آوری اطلاعات نیز کتابخانهای است.