روابط اقتصادی و تجاری میان خلافت اسلامی و چین در دوران اموی و عباسی از مهمترین جلوههای ارتباطات بینتمدنی در تاریخ جهان محسوب میشود. این مناسبات که ریشه در نیازهای متقابل اقتصادی و تمایل به گسترش تعاملات فرهنگی داشت، از قرن هشتم میلادی به بعد به اوج خود رسید و نقش تعیینکنندهای در شکلگیری نظام تجاری جهانی قرون میانه ایفا کرد. پژوهش حاضر با رویکردی تاریخی تحلیلی، به بررسی ساختار، مسیرها، کالاها، و پیامدهای اقتصادی و فرهنگی روابط میان جهان اسلام و چین میپردازد و در تلاش است تا به این سؤال پاسخ بدهد که مناسبات اقتصادی و تجاری خلافت اسلامی و چین در دوران اموی و عباسی چه ویژگیهایی داشت و چه عواملی در گسترش یا محدودیت این مناسبات نقش داشتند؟ یافتههای پژوهش نشان میدهد که در دوره اموی، روابط تجاری عمدتاً از طریق مسیرهای زمینی جاده ابریشم برقرار بود. بازرگانان مسلمان از طریق ماوراءالنهر، سمرقند، فرغانه و ختن به مناطق غربی چین دسترسی مییافتند و کالاهایی چون منسوجات، ادویه، فلزات گرانبها، چینیآلات و ابریشم در این مسیر مبادله میشد. در این دوره، تجارت بیشتر جنبه لوکس و اشرافی داشت و بهواسطه واسطهگری حکومتهای محلی و کاروانهای بزرگ انجام میگرفت. در دوره عباسی، با تثبیت قدرت مرکزی و شکوفایی اقتصادی بغداد و بصره، مسیرهای دریایی از طریق خلیج فارس، سیراف، عمان و دریای چین جنوبی رونق گرفت. ارتباط مستقیمتر میان بازرگانان مسلمان و چینی برقرار شد و بنادر مهمی چون کانتون (گوانگژو) به مراکز بزرگ تجارت جهانی بدل گردیدند. در این دوره، علاوه بر کالاهای تجاری، انتقال دانش و فناوری میان دو تمدن نیز اهمیت یافت؛ بهویژه ورود صنعت کاغذسازی از چین به جهان اسلام که تأثیر عمیقی بر رشد فرهنگی و علمی سرزمینهای اسلامی گذاشت. پژوهش همچنین نشان میدهد که این مناسبات صرفاً اقتصادی نبوده و پیامدهای سیاسی و فرهنگی مهمی نیز داشته است. از یک سو، تقویت ناوگانهای دریایی و افزایش درآمدهای گمرکی موجب ثبات مالی خلافت عباسی شد؛ از سوی دیگر، ارتباط مستمر با شرق، موجب تبادل ایدهها، نقوش هنری، و شیوههای مدیریتی شد که در شکوفایی تمدن اسلامی نقش قابل توجهی ایفا کرد.