دستبافتههای ایرانی شامل قالی دستباف کلاسیک(شهریباف) و مشخصاً دستبافتههای عشایری است که در این پژوهش با هدف سنجش میزان تطبیق فرم و محتوای آنها با مبانی مکتب فرمالیسم و اندیشه یان موکاروفسکی عضو برجسته این جنبش مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است. دربخش نخست پژوهش، مبانی و اصول نظریه فرمالیسم و دربخش دوم آموزههای موکاروفسکی درباب ماهیت، ویژگیها و کارکردهای اثر هنری و همچنین برجستهسازی بهعنوان یک مفهوم کانونی درارتباط با قالی دستبافت کلاسیک و دستبافتههای عشایری مورد بررسی قرارگرفته است. در گذار ساختارگرایی فرمالیسمی، اینکه فرم(نقش) چه چیزی را منتقل میکند در اولویت دوم قرار میگیرد. از اینرو که مخاطب را متوجه نقش و تفاوت آن دریک متن(دستبافته) نسبت به آثار مشابه میکند. بهواقع دراین مسیر، محتوا پیامد تحقق فرم و نقش است. چه اینکه خلّاقیت در تحول فرم، منجر به آشناییزدایی میشود. پدیدهای که رهیافت فرمالیسم و فرآیندی در راستای خلاقیت است. مسئله محوری در پژوهش پیش رو ناظر به طرح این پرسش است که ویژگیها و شاخصهای متن دستبافتههای عشایری از منظر فرمالیسم و آراء موکاروفسکی کدام است و تا چه میزان به مؤلفهها و خصوصیات فرمالیسم منطبق یا نزدیک است؟ خلاصه نتایجی که از بررسی دستبافتهها یافت میشود این است که طراح[درقالیهای شهری] و بافنده-طراح[در دستبافتههای عشایری] هم درایدهپردازی خیالی و طراحی انتزاعی(پرهیز از واقع-گرایی، شباهتگزینی و طراحی کلیشهای) و هم در تصویرسازی و ذهنیبافی که منجر به آفرینش متنهای تصویری بدیع و نو می-شود، بهصورت تجربی و خودانگیخته مبانی و شالوده فرمالیسمی را رعایت و نمودار کردهاست. این پژوهش از نوع کیفی و بنیادین، روش تحقیق توصیفی-تحلیلی و شیوه گردآوری دادهها بهروش کتابخانهای است.