در سیستم آموزشی سنتی )دستوری( فرایند آموزش و سنجش دو فرایند جدای از هم هستد. در واقع آموزش معمولا نسبت به سنجش الویت پیدا میکند، به طوری که ابتدا فرایند آموزش صورت میگیرد و سپس سنجش در پی آن می آید. این دو در نظریه ی فرهنگی اجتماعی ویگوتسکی با هم ترکیب می شوند و فرایند دو قطبی را تحت عنوان سنجش پویا به وحدت می رساند. آموزش و سنجش یکی می شود و سنجش برای آموزش و آموزش برای سنجش در راستای رشد ذهنی افراد رخ می دهد. نه تنها توانایی ذهنی کنونی آنها در آموزش رشد می یابد و در سنجش ارزیابی می شود، بلکه پتانسیل رشد ذهنی آنها نیز پرورش یافته و جامعه ی عمل پیدا می کند. نه تنها آنچه که اکنون هستند رشد یافته و مورد ارزیابی قرار می گیرد، بلکه آنچه با کمی حمایت می توانند باشند و فرای سطح کنونی خود بروند نیز پرورش یافته و سنجیده می شود. . معلمین نیز با تغییر نقش خود در راستای تعاریف نظریه ی فرهنگی اجتماعی دست به حمایت و رشد در سنجش پویا می زنند. این تغییر نگرش به آموزش و سنجش مستلزم تغییر رویکرد برنامه ریزان درسی و معلمین نیز هست. افراد در بستر اجتماعی و فرهنگی رشد می یابند، بنابه این، آنچه که آنها از آموزش و سنجش درک می کنند متاثیر از چنین بستری است. مقاله ی حاضر سعی بر این دارد تا جنبه های نظری و عملی این رویکرد نوین را برای رشد ذهنی و توانایی های کنونی و پتانسیل افراد در بستر جامعه به بحث و چالش بگذارد.