مقدمه: هدف از مطالعه حاضر، مقایسه یادگیری یک الگوی حرکتی دست که مستلزم هماهنگی فضایی و زمانی بود، در دو گروه سنی کودکان و بزرگسالان جوان بود. مواد و روش ها: 60 آزمودنی بنا بر سن (کودک- بزرگسال) و شیوه ارایه بازخورد (100 درصدی، حذفی، خودکنترل) به طور تصادفی در 6 گروه تمرینی قرار گرفتند. در روزهای اول و دوم، در هر روز آزمودنی ها به تعداد 100 کوشش به تمرین تکلیف مورد نظر پرداختند و در طی روزهای دوم و سوم آزمون های یادداری و در روز سوم آزمون بازاکتساب به عمل آمد. جهت پردازش داده ها از آزمون هایANOVA با اندازه گیری های مکرر و ANOVA یک سویه استفاده شد (05/0 ≥ P). یافته ها: در کوشش های تمرینی روز اول بر دقت تمامی آزمودنی ها به شکل معنی داری افزوده شد، اما در روز دوم تنها بر دقت عملکرد بزرگسال جوان افزوده شد. بین آزمون های یادداری کودکان تفاوت معنی داری مشاهده نشد؛ در حالی که این امر در مورد بزرگسالان جوان معنی دار بود. گروه بازخوردی 100 درصدی کودکان در آزمون های یادداری عملکرد بهتری از دیگر گروه های بازخوردی کودکان داشت، اما در گروه های بازخوردی بزرگسالان جوان تفاوت معنی داری مشاهده نشد. گروه بازخوردی 100 درصدی کودکان در آزمون بازاکتساب عملکرد بهتری از دیگر گروه های بازخوردی کودکان داشت، اما در گروه های بازخوردی بزرگسالان جوان تفاوت معنی داری مشاهده نشد. نتیجه گیری: نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد، بزرگسالان جوان در فراگیری این الگوی حرکتی بهتر از کودکان عمل می کنند. ارایه بازخورد بیشتر به کودکان می تواند سبب ارتقای یادگیری حرکتی کودکان شود (مغایر با فرضیه هدایت) و نباید انتظار داشت کودکان در کسب مهارت های حرکتی همانند بزرگسالان پیشرفت نمایند.