نگاهِ علمی به فرهنگ نگاری و دور شدن از فرهنگ نگاریِ سنتی، نیازمندِ درکِ عمیق تر پژوهشگرانِ این حوزه و همچنین بهره گیری از رویکردی موشکافانه تر به رویاروییِ نظریه و عمل در فرهنگ نگاری است. یکی از زمینه های قابلِ پژوهش در این حوزه زبانشناسی، نقد فرهنگ های دوزبانه است. ناگفته پیداست که نقدِ فرهنگ، میتواند زمینۀ بهبود فرآیندِ فرهنگ نگاری را فراهم سازد که پیامدِ آن افزایشِ کاراییِ این گونه فرهنگ ها و در نتیجه بهره مندی مطلوبترِ کاربران خواهد بود. در این راستا، هدفِ اصلیِ این نوشتار با روش پژوهش توصیفی-تحلیلی، شناساندنِ برخی ویژگیهای ساختار خردِ سه فرهنگ دوزبانه بر پایه مقایسۀ آن ها با یک دیگر و با فرهنگ پیشرفته زبان آموز آکسفورد از دیدگاه نظریۀ معناشناسی قالبی چارلز فیلمور است. یافته های بررسی، ضعفِ ساختاربندیِ پایگانی و تفاوت در برشهای معنایی، ناهمگونی در اجزایِ کلام موردِ اشاره در هر مدخل، ناسازگاری معانی و معادلهای ارائه شده با قالب را نشان می دهد. مهمتر از همه، این یافته ها نیاز به بهبود کمّی و کیفی سه فرهنگ گسترده پیشرو آریانپور، معاصر هزاره و معاصر پویا از جنبه ارائۀ همایند، نمونه و توصیف ظرفیت در مقایسه با فرهنگ مبنا را نمایان می سازند.