مقاله حاضر بر مبنای این مفروضه تدوین شده است که مدرنیته بهعنوان یک پدیده جهانی دارای فرایندها و نتایج متفاوتی در بسترهای مختلف تاریخی و جغرافیایی بوده است. در این چهارچوب کشورهای ایران و ترکیه بهعنوان موارد مطالعاتی انتخاب شدهاند و تلاش میشود تا با تکیه بر مدل نظری مدرنیته های چندگانه و با کاربرد روش توصیفی- تحلیلی در بستر جامعه شناسی تاریخی، مسئلۀ مدرنیسم و تحول رابطه دین و دولت در ایران و ترکیه به صورت تطبیقی مورد واکاوی قرار گیرد. مطالعه تحولات بعد از ورود مدرنیته به دو کشور مذکور نشان میدهد که این روند منجر به شکل گیری نظام سکولار در ترکیه و نظام مردمسالار دینی (مبتنی بر ولایتفقیه) در ایران شده است. بدیهی است عامل دوری و نزدیکی یا همگرایی و واگرایی دین و دولت در ایران و ترکیه لزوماً از بنمایههای مذهبی ناشی نمیشود، بلکه بسترها و زمینه های سیاسی و اجتماعی در کیفیت این رابطه دخیل هستند.