با مراجعه به کتاب مقدس و آموزههای پدران کلیسای مسیحی درمییابیم که آیین مسیحیت الهامبخش صلح در جهان است. با این حال، تاریخ مسیحیت نشان از جنگهای متعدد مذهبی دارد. نقطۀ آغاز این جنگها به زمان گرویدن کنستانتین کبیر به دین مسیح و درآمیختن دین و سیاست برمیگردد. در تاریخ مسیحیت برای مشروعیتبخشی به جنگ، ابتدا نظریۀ جنگ عادلانه و سپس مفهوم جنگ مقدس بهتدریج وارد مباحث الهیاتی در رابطه با اخلاق جنگ و صلح شد. این پرسش مطرح میشود که موضع کلیسای ارتدکس نسبت به این رویکردها چیست و کدامیک از رهیافتهای موجود در مورد جنگوصلح با سنت الهیاتی و اخلاقی آیین ارتدوکس سازگار است و میتواند برای مفهومبندی رویکرد جداگانۀ آن کارآمد باشد؟ یافتههای این پژوهش نشان میدهد، سنت مسیحیت ارتدوکس هیچکدام از رهیافتهای مشروعیتبخش به جنگ و خشونت را نمیپذیرد که در بستر تاریخ مسیحت غربی شکل گرفتهاند. بنابراین در جستوجوی قالبهای فکری جایگزین، در این نوشتار استدلال میکنیم که رهیافت «صلحآفرینی عادلانه» میتواند مدل منسجمی در ارتباط با پاسخ ارتدوکس به جنگ و صلح فراهم کند. مبنای این استدلال، سازگاری عمیق مبانی اعتقادی مذهب ارتدکس با راهکارهای رهیافت صلحآفرینی عادلانه است که دربردارندۀ خشونتپرهیزی و تلاش برای پیشگیری از جنگ با تلاش برای عدالت و توسعه است. چارچوب نظری که در این نوشتار برای تلفیق سنت ارتدوکس با رهیافت صلحآفرینی عادلانه استفاده شده است رهیافت واقعگرایی مسیحی راینهولد نیبور است. این پژوهش از انواع پژوهشهای کیفی است که در آن میان از روش مدلیابی کاربردی پیروی میکند.