مطالعات صورت گرفته در خصوص ویژگی های تبارشناختی گونه مورد مطالعه نشان می دهد که جمعیت های متعلق به استان چهارمحال و بختیاری، کهکیلو و بویر احمد و همچنین لرستان واگرایی زیادی را از جمعیت های شمال غرب و زاگرس مرکزی پیدا کرده اند. این موضوع را می توان به تفاوت های اقلیمی و توپوگرافیکی که باعث ایجاد تفاوت هایی در بافت خاک، پوشش گیاهی و میزان رطوبت خاک می شود نسبت داد. نتایج حاصل از ریخت سنجی هندسی صفات جمجمه نیز نتایج مولکولی را تایید نموده و تا حدی دوریختی جنسی به ویژه در صفات استخوان فک بین نر ها و ماده را به اثبات می رساند. ماده ها از نرها تمایل بیشتری به تغذیه داشته و میانگین وزنی بالاتری نیز دارند بنابراین ابتدا این تغییرات باید در فرم دندان ها، سپس در مندیبل ها و سپس در موقعیت هایی که ماهیچه های آرواره به جمجمه متصل می شود هویدا شود. نتایج حاصل از ریخت سنجی هندسی تا حد زیادی با نتایج حاصل از تحلیل های مولکولی هماهنگی دارد به طوری که در یخت سنجی هندسی گروه های متعلق به شهرکرد و یاسوج فاصله نسبتا زیادی از زاگرس مرکزی گرفته و همینطور گروه های متعلق به استان اردبیل و ارومیه در شمال غرب کشور نیز واگرایی نسبتا قابل توجهی را نشان می دهند. بررسی گزینش زیستگاه در مقیاس سیمای سرزمین به شیوه انتروپی بیشینه نیز حاکی از تاثیر فاکتور کاربری اراضی در انتخاب زیستگاه توسط گونه مورد مطالعه می باشد.